العَفاف
یعنی بهترین عبادتها پاکدامنی و پارسایی است.
زینب در فصاحت، بلاغت، پارسایی و عبادت همانند پدرش علی علیه السلام و مادرش فاطمه علیها السلام بود.
تهجد و شب زنده داري زینب علیها السلام در تمام مدت عمرش ترك نشد. برخی از مورخان نقل کرده اند که از حضرت سجاد علیه السلام روایت شده که فرمود: در شب یازدهم محرّم عمه ام زینب را دیدم که در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است. می نویسد: از برخی مقاتل معتبره از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که فرمود: عمه ام زینب با تمام مصیبتهایی که بر او وارد شده بود از کربلا تا شام هیچگاه نوافل خود را ترك نکرد.
همچنین روایت کرده است که چون امام حسین علیه السلام براي وداع زینب آمد از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرمود: خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن. ؛« یا اخْتاه! لا تَنْسِنی فی نافلۀِ اللَّیْل »
درباره شب عاشوراي زینب علیها السلام در کتاب مثیرالاحزان از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل شده است: وَ امّا عَمَّتی زَیْنَب فَانَّها لَمْ تَزَلْ قائِمَۀً فی تِلْکَ اللَّیلَۀِ- أي عاشِرَة مِنَ المُحَرّم- فی مِحْرابِها تَسْتَغیثُ  الی رَبِّها، وَ ما هَدَأَت لَنا عَیْنٌ وَ لاسَکَنَتْ لَنا زَفْرَة. 

و اما عمه ام زینب، پس وي همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و به درگاه خداي تعالی استغاثه میکرد و در( آن شب چشم هیچیک از ما به خواب نرفت و صداي ناله ما قطع نشد.] 
حضرت سجاد علیه السلام فرمود: انَّ عَمَّتی زَیْنَب کانَتْ تُؤَدّي صَ لَواتِها مِنْ قِیام، الفَرائِضَ وَ النَّوافِلَ، عِنْدَ مَسیرِنا مِنَ الکُوفَۀِ الَی الشّامِ، وَ فی بَعْضِ المَنازِل تُ َ ص لّی مِنْ جُلُوسٍ لِشِدَّةِ الجُوعِ وَ الضَّعْفِ مُنْذُ ثَلاثِ لَیالٍ؛ لَانَّها کانَتْ تَقْسِمُ ما یُصیبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَی الاطْفالِ، لِانَّ القَوْمَ کانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ
« واحِدٍ مِنّارغیفاً واحِداً مِنَ الخُبْزِ فِی الیَوْمِ وَ اللَّیلَۀ
[همانا عمه ام زینب همه نمازهاي واجب و مستحب خود را در طول مسیرما از کوفه به شام ایستاده میخواند و در بعضی از منزلها نشسته نماز خواند و این هم به جهت گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایی را که به او میدادند میان اطفال تقسیم ( می کرد، چون که آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمیدادند.

برگرفته از کتاب شمّه اي از فضایل زینب علیها السلام، مرکز تحقیقات رایانه اي قائمیه اصفهان، ص 29و 30

   چهارشنبه 5 آبان 1395نظر دهید »


هنگامی که زینب علیها السلام در برابر آن مرد پلید و جنایتکار یعنی پسر زیاد قرار گرفت چنان پاسخ فصیح و بلیغی به او داد و بدین‌وسیله چنان مشتی به‌دهانش کوبید که آن دشمن غدّار و رذالت پیشه، با همه عداوتی که نسبت به آن خاندان پاک و مطهّر داشت نتوانست تعجب خود را از آن‌همه شیوایی و رسایی سخن آن‌هم در قالب الفاظی با آن زیبایی و ایجاز پنهان دارد و با تبدیل عنوان فصاحت که یکی از کمالات بزرگ به‌شمار می‌رود به عنوان سجع‌گویی و شاعری، باتحقیر گفت:
«انَّ هذِهِ لَسَجّاعَة، وَ لَعَمْری لَقَدْ کانَ ابُوها سَجّاعاً شاعِراً»
[براستی که این زن در هنر سجع‌گویی زبردست است، پدرش نیز سجع‌گو و شاعر بود.]
زینب علیها السلام نیز در پاسخش فرمود: «ما لِلْمَرأَةِ وَ لِلسَجاعَة، انَّ لی عَنِ السَجاعَةِ لَشُغْلًا، وَ لکِنْ صَدْری نَفَثَ بِما قُلْتُ» [زن را با سجع‌گویی چه کار؟ مرا بدان دلبستگی نیست، و آنچه شنیدی سوز سینه‌ام بود که بر زبان جاری شد!]
برگرفته از کتاب زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم، نوشته هاشم رسولی محلاتی، ص: 38

   چهارشنبه 5 آبان 1395نظر دهید »

عصر عاشورا هنگامی که آن حجت الهی به درجه شهادت رسید، و مسؤولیت عمده دیگری از این مبارزه‌مقدس بر مسؤولیت قبلی او افزوده شد و بار تازه‌ای از این رسالت سنگین به‌دوش این بانوی شجاع نهاده شد که با کمال شهامت و بزرگواری و گذشت و فداکاری همچون کوهی پولادین و سدّی آهنین در برابر دشمنان منحرف و گرگان خونخوار ضدّ دین و انسانیت قیام کرد و حتی در موارد چندی جان فرزند برومند برادر و حجت‌اللَّه زمان یعنی حضرت سجاد علیه السلام را از مرگ رهانید. و در
سخت‌ترین شرایط و پرخفقان‌ترین محیطها در برابر جنایتکاران و ستمگران بی‌دین بی‌مهابا و بدون هیچ واهمه و از دین و آیین خود و مسلمانان دفاع کرد. هر کلمه از سخنان پرمعنا و روحبخش او و نیز هر جمله از نطق‌ها و سخنرانی‌هایش همچون تیرکاری و شهاب سوزانی بود که بر قلب دشمنان می‌نشست. او با کمال سرفرازی و موفقیت وبخوبی این مسؤولیت سنگین را انجام داد و باری را که مردان بزرگ نمی‌توانستند به‌صورت دسته جمعی به منزل برسانند این بانوی با عظمت یکتنه و به تنهایی به منزل رسانید.

برگرفته از کتاب زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم، نوشته هاشم رسولی محلاتی، ص: 36

کلیدواژه ها: زینب- بزرگی- شجاعت
   چهارشنبه 5 آبان 1395نظر دهید »

اما درباره دانش زینب کبري (س) ، امام (ع) درباره حضـرت زهرا (س) و دانش آن حضرت یک نظر دارند ، و وجود مبارك زین العابـدین (ع) هم دربـاره عمه شـان حضـرت زینب کبري (س) ، از نظر دانش و بینش ، یک نظر دارنـد . امام باقر (ع) می فرمایـد : این که اسم مادر ما را «فاطمه» گذاشـتند ، بی علت ، بی جهت ، بی سـبب و بی دلیل نبوده است . علت آن این اسـت که پروردگـار عـالم در دنیاي معنا به مادر ما خطاب کرده : «َفَطمتُک بِالِْعلِْم»(شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 460.) . «فطم» ؛ یعنی قطع کردن ، جـدا کردن . لغت «فطم» ، به معناي بریـدن است . معناي حدیث چنین می شود : فاطمه (س) را فاطمه می گویند ، به علت این که خدا به او فرمود : من با پرکردن تو از علم خودم ، تو را و قلبت را از علوم همۀ زمینیان بریدم و نگذاشتم تو در دانش و بینش ، نیازمند علوم بشري بشوي .و دانش زهرا (س) دانشی الهی است .

کنار بازار کوفه ، وقتی زینب کبري (س) خطبه خواندند و حادثه کربلا را تحلیل کردند و مردم را به آن گناه بی نظیرشان آگاه کردند ، زین العابدین (ع) کنار محمل عمه خود ، خدا را شکر کردند و فرمودند : عمه جان ! من پروردگار عالم را شکر می کنم و سپاسش را می گویم که الحمدالله تو تعلیم دیده بدون معّلم بشري هستی ،(طبرسی، احتجاج، ج2، ص 31.) و این دریاي دانشی که در وجود تو موج می زنـد ، مسـتقیمًا الهی و خـدایی است ، همـان طوري که خداونـد از دانش بیکرانش در قلب مادرش زهرا (س) قرار داد ، از دانش بیکرانش در قلب مطّهر زینب کـبري (س) قرار داد و این سـابقه هم داشت ، نه این که اولین بـار بـوده است . این که عنایت خدا بر یک انسان ، کامل جلوه کند ، ما در قرآن مجید درباره دو نفر صـریحًا می بینیم که خداوند متعال در ایام کودکی آن ها ، دانش خود را در ظرف قلب آنان ریخته است. این کـار یک بار براي حضـرت مسـیح (ع) اتفاق افتاده است . یکبار درباره یحیی (ع) آورده شده است.

برگرفته از کتاب نگاهی به مقام حضرت زینب (س) ، حسین انصاریان،  10 و11 

   سه شنبه 27 مهر 1395نظر دهید »

«یااهل الکوفه یا اهل الختل و الغدر» ای خدعه گرها، ای کسانی که تظاهر کردید شاید خودتان باور هم کردید که دنباله رو اسلام و اهل بیت هستید؛ امادر امتحان، این جور کم آوردید؛ در فتنه این جور کوری نشان دادید. «هل فیکم الا الصّلف و النّطف و ملق الاماء و غمز الاعداء» شما رفتارتان،زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیر المؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدۀ مقابله با فتنه بربیایید، نتوانستید خودتان رانجات دهید. «مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا» مثل آن کسی شدید که پشم را می ریسد، تبدیل به نخ می کند، بعد نخها را دوباره باز می کند، تبدیل می کند به همان پشم یا پنبه نریسیده. با بی بصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده های خودتان را، گذشته خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابی گری؛ اما باطن، باطن پوک باطن بی مقاومت در مقابل بادهای مخالف…. .

حضرت زینب کبری با این عده ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما این جور محکم حرف می زند، او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمی شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه مؤمن، این جور خودش را در شرایط دشوار نشان می دهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب شناسی می کند؛ می گوید شماها نتوانستید در فتنه حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگر گوشه پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا می شود. فهمید.

برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم السلام)، 1389/2/1،  انسان 250 ساله، 197

   دوشنبه 26 مهر 1395نظر دهید »

1 2 3

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
در این وبلاگ بیشتر به شرح و تفسیر حکمتهای نهج البلاغه خواهیم پرداخت و پندانه های حکمت آموز را در آن خواهیم دید.
اوقات شرعی
جستجو
ساعت
ساعت فلش مذهبی
حدیث
حدیث موضوعی