بسمه تعالی
حکمت سوم:
و قال (علیه السلام) الْبُخْلُ عَارٌ وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَالْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ.
امام (علیه السلام) فرمود:
بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى‏سازد و آن‏کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است.
شرح و تفسیر چهار نقطه ضعف‏
امام (علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى‏کند و آثار سوء هر یک را بر مى‏شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند.
نخست مى‏فرماید: «بخل ننگ است»؛ (الْبُخْلُ عَارٌ)
البخل: بخل، تنگ چشمی
عار: ننگ
نکته اول: معنای بخل
بخيلي مکن هيچ اگر مردمي همانا که کم باشي از آدمي(فردوسی، سایت، saznaa)
بخل یعنی دوست نداشتن بذل و انفاق یعنی که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و در مقابل آن اسراف در انفاق و افراط در بخشیدن است؛ یعنی جود و سخاوت بیشتر از حد داشتن که گاه سبب مى‏شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند. که آن هم مذموم است. خداوند در سوره آل عمران/180 می فرماید: کسانی که بخل می ورزند و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمی کنند، گمان نکننداین کار به سود آنهاست؛ بلکه برای آنها شرّ است. به زودی در روز قیامت آنچه را که بخل ورزیدند، همانند طوقی بر گردنشان می افکنند و میراث آسمانها و زمین خداست و خداوند از آنچه انجام می دهید، آگاه است.
اما بهترین حالت میانه روی است؛ چنان که قرآن می فرمایند: «و لا تجعل یدک مغلولة…» و دستت را بسته به گردن خود قرار مده (در انفاق واجبات بخل نورز) و آن را به تمام نیز مگشای (چندان انفاق مکن که خود نیازمند شوی) که ملامت زده و وامانده خواهی نشست. اسرا/29
وَ قَالَ (عليه السلام) کُنْ سَمْحاً وَ لَا تَکُنْ مُبَذِّراً وَ کُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَکُنْ مُقَتِّراً. بخشنده باش اما زياده روي نکن، در زندگي حسابگر باش اما سخت گير مباش.(صبحی صالح،1414: 474)
نکته دوم: سبب بخل
سبب بخل حب نفس و مال است؛ به طوری که گاهی به ادا نکردن حقوق واجب مانند: خمس و زکات (ادای حقوق فقرا)
و نفقه ندادن (دادن حقوق اهل و عیال) منجر می شود. اگر انسان توانایی بخشیدن به نیازمندان را داشته باشد، ولی بخل ورزد و مالش را از دیگران بیشتر دوست بدارد، به معنای آن است که در انسانیت او عیب و نقصی وارد شده است و به همین سبب، بخل مذموم است.
بخل، حالتی درونی است و نبخشیدن مال که در بیرون ظاهر می شود، ثمره صفت بخل است، نه خود بخل. پس چه بسا کسی بسیار ببخشد، اما نه به سبب داشتن صفت جود و سخاوت، بلکه به جهت ریا، تظاهر و اغراض شخصی و مادی
نکته سوم
بخل انواع گوناگون دارد؛ بخل در آبرو، مال، علم و یا موقعیت اجتماعی و … . مثلا در جایی که تعلیم شایسته است یا استفاده از
آبرو و اعتبار به نفع دیگران ضروری است، اگر خودداری شود بخل به حساب می آید. اکثر مردم کلمه بخل را در مورد امساک های مالی به کار می برند؛ در حالی که معنای آن وسیع تر از امساک مالی است. از یک طرف انتظار کمک مالی و از طرف دیگر بی‏حاصل ماندن این انتظار و در آخر هم، متهم کردن یکدیگر به بخل باعث می‏شود که بخل تنها در امساک‏های مالی استعمال شود.
اگرچه مردم تحت تأثیر تحولات فرهنگی جوامع گرفتار انحطاط شده اند و بخل در نظر آنها عار نیست این تصور باعث از بین رفتن زشتی صفت بخل نمی شود زیرا معیار و میزان سنجش ننگ بودن بخل، معیار حقیقت هاست نه واقعیت ها.
نکته چهارم:
جهات ننگ بودن بخل
1- تخلف بخیل از فرمان الهی، زیرا از طرف او تعالی مأمور به انفاق بود.
2- عمل کردن بر خلاف فطرت خود، بنابراین از جانب فطرت و وجدان اخلاقی تا مدتی گرفتار نهیب و سرزنش است.
3- بخیل در جامعه بی حرمت است. بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى‏شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى‏گیرند.
4- بخل، موجب عذاب اخروی می شود.
5- بخل منشأ اختلافات طبقاتی است. سبب مى‏شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه‏هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند.
6- بخل، تشدید کنندۀ حرص در بخیل است.
7- بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى‏شنود و چهره رقت‏بار آنها را مى‏بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى‏کند و این مایه قساوت است.
8- افرادبخیل‏گاه به‏زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى‏گیرند به اندازه‏اى که‏مرگ او را آرزو مى‏کنند و این‏عار و ننگ‏دیگرى‏است.
9- بخل سبب ضعف تفکر اجتماعی می شود. افراد بخیل به سبب دلبستگى‏ فوق‏العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام (علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى‏کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى‏کند و از تهى‏دستى و فقر مى‏ترساند. «لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر»(صبحی صالح، 1414: 430)
داستان‏هایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام (علیه السلام) است، هرچند گاهى این داستان‏ها مبالغه آمیز است؛ از جمله درباره «محمد بن یحیى» که بر خلاف باقى برامکه فوق العاده بخیل بود نوشته‏اند که پدرش به یکى از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیى» هستى در حالى که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنى که پارگى لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر «محمد بن یحیى» خانه‏اى داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبى را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنى به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز چنین کارى نخواهد کرد. (شرح نهج‏البلاغه علّامه شوشترى، ج ۱۳، ۳۰۷٫)
10- امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت ۳۷۸) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مى‏فرماید:
«الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ؛ بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى‏کشاند».
11- در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى‏خوانیم:
«الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض؛ بخل آبروى انسان را بر باد مى‏دهد». (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۵۷٫)
12- به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است:
«أبْخَلُ النَّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ؛ بخیل‏ترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است».( شرح نهج‏البلاغه علامه شوشترى، ج ۱۳، ص ۳۰۸٫)
انسان بخیل آبرویش را می‏دهد ولی از مالش نمی‏گذرد و یادر بیماریها آنقدر خسیس است که دنبال مسیری می‏گردد که کمتر ازمال خویش‏خرج کند و یادنبال بهره و انفاق ازبعضی از مکان‏ها می‏گردد که این کار او سبب خاری و تحقیرش می‏شود.
نکته پنجم: اهداف بیان صفت بخل
در این جمله حضرت صفت بخل را تقبیح کرده است تا با این تقبیح،
1- توبیخ بخیل
2- تشویق به معالجۀ آن
3-تهدید مبتلایان بی تفاوت را از عواقبش
4-تنبیه بی خبران
5- سخاوتمندان را به طور ضمنی،ستایش فرموده باشد.

1- جویباری، م و جمعی از نویسندگان، راه روشن، چ اول، قم: نسیم فردوس، 1384
2- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، چ دوم، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، 1403
3- نظامی همدانی، علی، شرح نوینی بر کلمات قصار امیرالمؤمنین، چ اول، قم: مؤسسه فرهنگی فخر دین، 1383
4- نهج البلاغه(صبحی صالح)، شریف الرضی، محمدبن حسین، مصحح فیض الاسلام، چ اول، قم: هجرت، 1414
5- شرح نهج البلاغه علامه شوشتری، نرم افزار باب العلم

6- سایت آیت الله مکارم شیرازی


موضوعات: نهج البلاغه
   چهارشنبه 21 مهر 1395نظر دهید »

واقعا کربلا بدون زینب کربلا نبود. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی شد. آن چنان شخصیت دختر علی (علیه السلام) در این حادثه ازا ول تا آخر، بارز و آشکار است که انسان احساس می کند یک حسین دوم است در پوشش یک زن، در لباس دختر علی… . در همان دورانی که قبل از شهادت حسین بن علی (علیه لاسلام) هم بود، زینب مثل یک غمخوار صدیق، کسی که با بودن او، امام حسین احساس تنهایی نمی کرد، احساس خستگی نمی کرد.

برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم السلام)، انسان 250 ساله، 190

   سه شنبه 20 مهر 1395نظر دهید »

قبل از حرکت به کربلا،بزرگانی مثل ابن عباس و ابن جعفر و چهره های نام دار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند،گیج شدندو نفهمیدند چه کار باید بکنند، ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود راتنها نگذارد و رفت. نه اینکه نمی فهمید راه سختی است، او بهتر از دیگران حس می کرد. او یک زن بود. زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده اش جدا می شود و به همین دلیل هم بود که بجه های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد. حس می کرد که حادثه چگونه است. در آن ساعت های بحرانی که قوی ترین انسان ها نمی توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد  و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین بن علی هم که دنیا ظلمانی شد و دل ها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسان های تاریخ بشریت- یعنی پیامبران- می توانند به آنجا برسند.

برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم السلام)، 1370/8/22، انسان 250 ساله، 190

   سه شنبه 20 مهر 1395نظر دهید »

ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. بخش عمده این عظمت از اینجاست که اولا موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین (علیه السلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشندۀ بعد از شهادت امام را و ثانیا طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت.

برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم السلام)، انسان 250 ساله، 190-191

   شنبه 17 مهر 1395نظر دهید »

شهادت سرور و سالار شهیدان را به عموم مسلمانان خصوصا شیعیان تسلیت عرض می کنم. امیدوارم همگی از این ایام درس بگیریم و محرم امسال محرمی متفاوت از دیگر اوقات داشته باشیم و این میسر نیست مگر با بصیرت و دانش افزایی پیرامون این واقعه بزرگ.


موضوعات: تسلیت
   چهارشنبه 14 مهر 1395نظر دهید »

1 2 ...3 ... 5 ...7 ...8 9 10 11 12 ... 13

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
در این وبلاگ بیشتر به شرح و تفسیر حکمتهای نهج البلاغه خواهیم پرداخت و پندانه های حکمت آموز را در آن خواهیم دید.
اوقات شرعی
جستجو
ساعت
ساعت فلش مذهبی
حدیث
حدیث موضوعی