« نقش حضرت زینب و عظمت زن | زینب غمخوار حسین » |
بسمه تعالی
حکمت سوم:
و قال (علیه السلام) الْبُخْلُ عَارٌ وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَالْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ.
امام (علیه السلام) فرمود:
بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مىسازد و آنکس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است.
شرح و تفسیر چهار نقطه ضعف
امام (علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مىکند و آثار سوء هر یک را بر مىشمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند.
نخست مىفرماید: «بخل ننگ است»؛ (الْبُخْلُ عَارٌ)
البخل: بخل، تنگ چشمی
عار: ننگ
نکته اول: معنای بخل
بخيلي مکن هيچ اگر مردمي همانا که کم باشي از آدمي(فردوسی، سایت، saznaa)
بخل یعنی دوست نداشتن بذل و انفاق یعنی که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و در مقابل آن اسراف در انفاق و افراط در بخشیدن است؛ یعنی جود و سخاوت بیشتر از حد داشتن که گاه سبب مىشود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند. که آن هم مذموم است. خداوند در سوره آل عمران/180 می فرماید: کسانی که بخل می ورزند و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمی کنند، گمان نکننداین کار به سود آنهاست؛ بلکه برای آنها شرّ است. به زودی در روز قیامت آنچه را که بخل ورزیدند، همانند طوقی بر گردنشان می افکنند و میراث آسمانها و زمین خداست و خداوند از آنچه انجام می دهید، آگاه است.
اما بهترین حالت میانه روی است؛ چنان که قرآن می فرمایند: «و لا تجعل یدک مغلولة…» و دستت را بسته به گردن خود قرار مده (در انفاق واجبات بخل نورز) و آن را به تمام نیز مگشای (چندان انفاق مکن که خود نیازمند شوی) که ملامت زده و وامانده خواهی نشست. اسرا/29
وَ قَالَ (عليه السلام) کُنْ سَمْحاً وَ لَا تَکُنْ مُبَذِّراً وَ کُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَکُنْ مُقَتِّراً. بخشنده باش اما زياده روي نکن، در زندگي حسابگر باش اما سخت گير مباش.(صبحی صالح،1414: 474)
نکته دوم: سبب بخل
سبب بخل حب نفس و مال است؛ به طوری که گاهی به ادا نکردن حقوق واجب مانند: خمس و زکات (ادای حقوق فقرا)
و نفقه ندادن (دادن حقوق اهل و عیال) منجر می شود. اگر انسان توانایی بخشیدن به نیازمندان را داشته باشد، ولی بخل ورزد و مالش را از دیگران بیشتر دوست بدارد، به معنای آن است که در انسانیت او عیب و نقصی وارد شده است و به همین سبب، بخل مذموم است.
بخل، حالتی درونی است و نبخشیدن مال که در بیرون ظاهر می شود، ثمره صفت بخل است، نه خود بخل. پس چه بسا کسی بسیار ببخشد، اما نه به سبب داشتن صفت جود و سخاوت، بلکه به جهت ریا، تظاهر و اغراض شخصی و مادی
نکته سوم
بخل انواع گوناگون دارد؛ بخل در آبرو، مال، علم و یا موقعیت اجتماعی و … . مثلا در جایی که تعلیم شایسته است یا استفاده از
آبرو و اعتبار به نفع دیگران ضروری است، اگر خودداری شود بخل به حساب می آید. اکثر مردم کلمه بخل را در مورد امساک های مالی به کار می برند؛ در حالی که معنای آن وسیع تر از امساک مالی است. از یک طرف انتظار کمک مالی و از طرف دیگر بیحاصل ماندن این انتظار و در آخر هم، متهم کردن یکدیگر به بخل باعث میشود که بخل تنها در امساکهای مالی استعمال شود.
اگرچه مردم تحت تأثیر تحولات فرهنگی جوامع گرفتار انحطاط شده اند و بخل در نظر آنها عار نیست این تصور باعث از بین رفتن زشتی صفت بخل نمی شود زیرا معیار و میزان سنجش ننگ بودن بخل، معیار حقیقت هاست نه واقعیت ها.
نکته چهارم:
جهات ننگ بودن بخل
1- تخلف بخیل از فرمان الهی، زیرا از طرف او تعالی مأمور به انفاق بود.
2- عمل کردن بر خلاف فطرت خود، بنابراین از جانب فطرت و وجدان اخلاقی تا مدتی گرفتار نهیب و سرزنش است.
3- بخیل در جامعه بی حرمت است. بخل سبب نفرت مردم از بخیل مىشود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مىگیرند.
4- بخل، موجب عذاب اخروی می شود.
5- بخل منشأ اختلافات طبقاتی است. سبب مىشود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروههایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند.
6- بخل، تشدید کنندۀ حرص در بخیل است.
7- بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مىشنود و چهره رقتبار آنها را مىبیند و در عین حال به آنها کمکى نمىکند و این مایه قساوت است.
8- افرادبخیلگاه بهزن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مىگیرند به اندازهاى کهمرگ او را آرزو مىکنند و اینعار و ننگدیگرىاست.
9- بخل سبب ضعف تفکر اجتماعی می شود. افراد بخیل به سبب دلبستگى فوقالعاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام (علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مىکند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مىکند و از تهىدستى و فقر مىترساند. «لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر»(صبحی صالح، 1414: 430)
داستانهایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام (علیه السلام) است، هرچند گاهى این داستانها مبالغه آمیز است؛ از جمله درباره «محمد بن یحیى» که بر خلاف باقى برامکه فوق العاده بخیل بود نوشتهاند که پدرش به یکى از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیى» هستى در حالى که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنى که پارگى لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر «محمد بن یحیى» خانهاى داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبى را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنى به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز چنین کارى نخواهد کرد. (شرح نهجالبلاغه علّامه شوشترى، ج ۱۳، ۳۰۷٫)
10- امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت ۳۷۸) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مىفرماید:
«الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ؛ بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مىکشاند».
11- در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مىخوانیم:
«الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض؛ بخل آبروى انسان را بر باد مىدهد». (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۵۷٫)
12- به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است:
«أبْخَلُ النَّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ؛ بخیلترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است».( شرح نهجالبلاغه علامه شوشترى، ج ۱۳، ص ۳۰۸٫)
انسان بخیل آبرویش را میدهد ولی از مالش نمیگذرد و یادر بیماریها آنقدر خسیس است که دنبال مسیری میگردد که کمتر ازمال خویشخرج کند و یادنبال بهره و انفاق ازبعضی از مکانها میگردد که این کار او سبب خاری و تحقیرش میشود.
نکته پنجم: اهداف بیان صفت بخل
در این جمله حضرت صفت بخل را تقبیح کرده است تا با این تقبیح،
1- توبیخ بخیل
2- تشویق به معالجۀ آن
3-تهدید مبتلایان بی تفاوت را از عواقبش
4-تنبیه بی خبران
5- سخاوتمندان را به طور ضمنی،ستایش فرموده باشد.
1- جویباری، م و جمعی از نویسندگان، راه روشن، چ اول، قم: نسیم فردوس، 1384
2- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، چ دوم، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، 1403
3- نظامی همدانی، علی، شرح نوینی بر کلمات قصار امیرالمؤمنین، چ اول، قم: مؤسسه فرهنگی فخر دین، 1383
4- نهج البلاغه(صبحی صالح)، شریف الرضی، محمدبن حسین، مصحح فیض الاسلام، چ اول، قم: هجرت، 1414
5- شرح نهج البلاغه علامه شوشتری، نرم افزار باب العلم
6- سایت آیت الله مکارم شیرازی
فرم در حال بارگذاری ...