« توصیه های ایت الله قاضی به شاگردانشانشهامت گذشتن از گردوها »

بسمه تعالی

امام خمینی (ره) با سوگند به جان دوستی که اولین و آخرین است می گوید:

اگر علوم الهی و دینی ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است، چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و مفاسد آنها کمتر است، ولی علوم دینی اگر سرمایه تعمیر دنیا شود، دین فروشی است و وزر و وبالش از همه چیز بالاتر است.

حقیقتاً چقدر کم ظرفیتی می خواهد که به واسطه دو سه تا اصطلاح بی سر و پا که ثمرات شیطانی نیز دارد، انسان به خود ببالد و عجب کند و خود را از بندگان خدا بالاتر و بهتر بداند و بر مخلوق خدا سرکشی و سرفرازی کند و خود را عالم و بزرگ بخواند و دیگران را جاهل و بی مقدار محسوب کند.

چه قدر جهل می خواهد که انسان گمان کند با این مفاهیم بی مغز، خود را به مقام علمای بالله رسانده و ملائکه پر خود را زیر پای او فرش کرده، و با این خیالات توقع تجلیل و احترام از بندگان خدا داشته و راه در کوچه‏ها و جایگاه را در مجالس بر بندگان خدا تنگ کند.

این ها غرور بی جاست. این ها جهالت و شیطنت است. این ها ارث ابلیس است. این ها ظلمات فوق ظلمات است. علم، نور است و نور قلب را روشن کند و وسعت دهد و شرح صدر آورد و راه هدایت و سلوک را روشن کند.

چه شده است که در ما این علوم رسمی، ظلمات و ضیق صدر و تدللّ و تکبّر ایجاد کرده؟ آیا می توان این الفاظ را علوم دانست و با آن در جهان سرافرازی کرد؟ عزیزا! ازخواب گران برخیز و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن و دست تمسک به حبل الله متین الهی و دامن اولیای خدا زن. پیغمبر خدا این دو نعمت بزرگ را برای ما گذاشته که به واسطه تمسک به آنها از این گودان ظلمانی طبیعت، خود را نجات دهیم و از این زنجیزها و غلها خلاصی پیدا کنیم و به سیره انبیا و اولیا متصف شویم.

چه شد که علوم انبیا و اولیا هر روز ما را از خدا دور و از حزب عقل بعید می کند و به شیطان و حزب جهل نزدیک می کند؟ پس باید کی به فکر اصلاح افتاد؟ طالب علم شدی و از آن تجاوز کردی. عالم شدی، به مسند فقاهت و فلسفه و حدیث و مانند این ها نشستی و خود را اصلاح نکردی پس باید چه وقت یک قدم برای خدا برداشت؟ این ها همه دنیا بود و تو را به دنیا نزدیک کرد و از خدا دور کردو علاقه به دنیا و طبیعت را در دل تو زیاد کرد؛ الم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبه لذکر الله و ما نزل من الحقِّ[1]این ها که ذکر شد حال علما است.

واما اهل عمل و زهّاد و عبّاد، آنها نیز باید از احوال نفوس خود تفتیش و رسیدگی کنند، ببینند پس از پنجاه سال عبادت و زهد در قلوب آنها از آن، چه آثاری حاصل شده. آیا نماز پنجاه ساله، آنها را به اخلاق دوستان خدا و انبیا-علیهم السلام- نزدیک کرده و خوف و خشیت و تواضع و مانند آنها در او ایجاد کرده؟ یا نماز پنجاه ساله، عجب و کبر آورده، به بندگان خدا با تدلّل و تکبر رفتار کند و از آنها توقع احترام و اکرام دارد؟ اگر چنین است، بداند که شیطان را در او تصرّف است و اعمال او شیطانی و نفسانی است و چنین عملی او را از سعادت و آشنایی با خدا دور کندو به شیطان و جنود ابلیس نزدک و آشنا کند.

نمازی که معراج مؤمن و مقرّب متّقین است، باید علاقه های دنیایی را از دل بگسلاند و زنجیزهای طبیعت را پاره کند، دل را الهی و ربّانی کند. پنجاه سال سجده بر خاک، باید روح تواضع و تدلّل در انسان ایجاد کند اگر تصرف شیطان در کار نباشد و نمازی که با دسته شیطان بیاید معجون ابلیس است نه معجون الهی و چنین معجونی رفع امراض قلبیه نکند که سهل است به امراض و دردهای درونی بیفزاید و دل را به حزب شیطان و جهل نزدک کند.

وای بر نماز گزاری که پنجاه سال به خیال خود قصد قربت در نماز خود کرده و پس از این همه دعوی هر روز چندین مرحله از مقام قرب خدا دور شده و از معراج قرب مهجور گردیده و به مقام ابلیسی و حزب شیطانی نزدیک شده و به جای ثمره تقرّب به حق و تجافی از دار غرور ثمره غرور شیطانی و عجب و کبر که ارث ابلیس است از آن حاصل شده.

آیا نیامده وقت آن، که در صدد اصلاح نفس برآییم و برای علاج امراض آن قدمی برداریم؟ سرمایه جوانی را به رایگان از دست دادیم و با غرور نفس و شیطان، جوانی را که باید با آن سعادتهای دو جهان را تهیه کنیم از کف نهادیم، اکنون نیز در صدد اصلاح بر نمی آییم تا سرمایه حیات هم از دست برود و با خسران تام و شقاوت کامل از دنیا منتقل شویم.

بدانکه از موجبات تکبر کردن، به واسطه آن اموری که ذکر شد، یکی کوچکی دماغ و ضعف قابلیت و پستی و کم حوصلگی است و بالجمله چون ظرفیتش کم است، به مجرد آنکه یک کمالی در خود می بیند و یک امتیازی در خود مشاهده می کند گمان می کند داری مقام و مرتبه است با آنکه اگر با نظر اعتبار و انصاف نظر کند، به هر رشته که وارد است و به کمالی که متصف است، می فهمد که آنچه را که کمال گمان کرده و به آن افتخار و تکبر نموده، یا اصلا کمال نبوده، یا اگر بوده در مقابل کمالات دیگران قدر قابلی نداشته و بیچاره صورت خود را به سیلی سرخ کرده.

ای طلبه مفاهیم: ای گمراه حقایق قدری را تأمل کن ببین چه داری از معارف؟ چه اثری در خود از حق و صفاتش می بینی؟ علم موسیقی و ایقاع شاید از علم تو دقیقتر باشد، هیئت و مکانیک و سایر علوم طبیعی و ریاضی در اصطلاحات و دقت با علم تو همدوش است، همان طور که آنها عرفان بالله نمی آورد، علم تو هم تا محجوب به حجاب اصطلاحات و پرده مفاهیم و اعتبارات است، نه از او کیفیتی حاصل شود نه حال. بلکه در شریعت علم علوم طبیعی و ریاضی از علوم شما بهتر است، زیرا که آنها نتیجه خود را می دهد و از شما بی نتیجه یا به عکس نتیجه می‏دهد. [2]

[1] حدید/ 16

1- [2]ضرابی، احمد، معرفت شهودی از دیدگاه امام خمینی (ره)، چ اول، تهران: نشر عروج، 1390صص 211-214 و شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 339-345


موضوعات: اخلاقی
   سه شنبه 7 اردیبهشت 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
در این وبلاگ بیشتر به شرح و تفسیر حکمتهای نهج البلاغه خواهیم پرداخت و پندانه های حکمت آموز را در آن خواهیم دید.
اوقات شرعی
جستجو
ساعت
ساعت فلش مذهبی
حدیث
حدیث موضوعی