« شجاعت و بزرگی زینبدانش زینب کبري (س) »

آن‏گاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسان‏ها مى‏کند.
و مى‏فرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى‏سازد»؛ (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ)
حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى‏افزاید: «آن‏کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»؛ (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ)
. زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى‏کند و مى‏دانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى‏گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى‏گذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند همان‏گونه که شاعر مى‏گوید:
منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست‏
آن را که بــر مراد جهــان نیست دسترس‏ هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت‏
در زاد و بوم خویش غریب است و ناشناس‏(گلستان، 1373: 120)
اگر در بعضى از روایات مدحى از فقر شده و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله آن را فخر خویش شمرده یا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجید بیان کرده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»فاطر/15 و یا اشاره به ساده‏زیستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد.
امتحان کن فقر را روزی دو تو          تا به فقر اندر غنا بینی دوتو
صبر کن با فقر و بگذار این ملال       زآن که در فقرست عز ذوالجلال

الفقر: تنگدستی، نداری
یخرس: لال می کند
الفطن: زیرک
عن: از
حجیته: حجیت و دلیل+ ش
المقل: بینوا و بی چیز
غریب: غریب و بیگانه
فی: در
بلدته: شهر، دیار+ ش
نکته اول: معنی فقر و مقل
ناداری مانند بار سنگینی در پشت شخص حمال است که به ستون فقرات او فشار می آورد. از این جهت است که نداری و بی پولی را «فقر» و به شخص بی مال،«فقیر» می گویند. کلمۀ مقل از ماده قلت، یعنی کمی است. پس «مقل» کسی است که «کم» دارد.
بعضى میان فقیر و مُقِلّ این فرق را گذاشتند که فقیر به کسى مى‏گویند که در عین فقر، فقر خویش را نیز اظهار مى‏کند و مقل کسى است که با وجود شدت نیازش اظهار توانگری و غنی می کند و فقیر است و خویشتن‏دار.
ممکن است این تفاوت را از حدیثى که از معصومین (علیهم السلام) نقل شده است گرفته باشند، زیرا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) یا امام باقر (علیه السلام) مى‏خوانیم که در پاسخ این سؤال که کدام صدقه افضل است فرمود:
«جُهْدُ الْمُقِلِّ؛ صدقه کسى که کم درآمد باشد(و درعین تنگدستى انفاق کند)» سپس به این آیه تمسک فرمود: «وَیُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»؛(حشر/9) دیگران را بر خود مقدم مى‏دارند هرچند در تنگدستى باشند».. (ابن بابویه، ج 2، 1367: 380)
نکته دوم
در جمله اول تأثیر سوء روانی در فقیر و در جمله دوم سوء تأثیر اجتماعی آن در او ذکر شده است. فقر و ناداری، آدم زیرک را از بیان دلیل و حجت خود، لال می‏کند. چون فقیر از موضع ضعف به دیگران نگاه می کند، در برابر دیگران احساس ذلت و سستی می‏کند و از این رو، از بیان ادله و محکوم کردن طرف مقابل ناتوان است.
انسان باهوش و زیرک گرچه دارای بیانی قوی و زبانی روان و صاحب اطلاعات و معلومات کافی برای آوردن دلیل و برهان بر مدعا باشد اما چون فقر، نشاط روحی او را قبض کرده و آزادی و تحرکش را سلب نموده، نمی تواند به طور شایسته دلیل و حجت خود را در اثبات حقش اقامه کند، لذا در هنگام اثبات مدعا زبانش بسته می شود و لال می گردد و این یکی از آثار روانی فقر است.
جامعه نیز به انسان بی بضاعت و سخنان او اهمیت نمی دهد و چون نگاهی حقارت آمیز به او دارد، حتی به سخنان حق او توجه نمی کند. این گونه برخوردها در نهایت بر روحیه او اثر می گذارد و نشاط او را برای اظهار دلایلش در هنگام مخاصمه می گیرد. از سوى دیگر چون مى‏دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى‏شوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى‏شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند. انسان تهیدست وقتی می بیند توان بذل و بخشش ندارد و دیگران به سبب ناداری‏اش از او دور می‏شوند و از حالش جویا نمی‏شوند، در خود احساس غربت و تنهایی می‏کند؛ هر چند در شهر خود و بین خاندان و اقوام خود باشد. این بدان سبب است که بسیاری از رفت و آمدهابرای پول و ثروت و دارایی های آدمی است، نه برای دوست داشتن خود او. به همین جهت انسان فقیر بر اثر ناداری اش چنان مورد بی توجهی قرار می گیرد که گویی غریب و تنهاست.
نکته سوم
1- فقر، گاه غیر ارادی و خود ناخواسته است که در اینصورت فرد باید شکیبایی داشته باشد.
2- گاهی ارادی و خودساخته و کسالت و تنبلی است: به خاطر تلاش نکردن، کوشش نکردن، دنبال کار نرفتن و … زبانشان کوتاه می شود، قدرت اظهارشان ضعیف می شود، در اجتماع آنگونه باید حضور یابند نمی توانند حضور پیدا کنند و از میهامانی ها و مراسمات به دلیل نداشتن هزینه جهت پذیرایی و تشکیل میهمانی فاصله بگیرد. اگر شخص فقیر، فردی کاهل و تن آسا و از طرفی مسرف و مبذر باشد فقرش ساخته تن آسایی و تبذیر اوست. که در هر صورت نتایج شوم خود، ناتوانی از اثبات حق و غربت در وطن و … در پی دارد.
نکته چهارم
در این دو جمله حضرت دو گروه از مردم را مورد توجه قرار داده است.
گروه اول: فقرای جامعه، که به طور ضمنی تهدیدی به آنان شده است تا تلاش کنند و خود را از وضع موجود بیرون بکشند؛ زیرا کمترین ضرر برای آنان این است که در مطالبۀ حقوق خود، ناتوان و در هنگام برخورد با مشکلات یار و یاوری ندارند. فقر یا زندگی فقیرانه، هرچند نزد خدا ارزشی والا دارد، موجب سرعت در حسابرسی روز قیامت است و فقیر نزد خداوند منزلتی خاص دارد، اما در نظر مردم فقر ناپسند و فقیر بی منزلت است.
گروه دوم: همه، مردم مواظب باشند تا گرفتار فقر نشوند تا با گرفتاران در دام فقر، غریبانه و نا آشنا برخورد نکنند و (با اداء حقوق مالی و …) اجازه ندهند فقر باعث ناتوانی و لال شدن فقراء در اثبات دلیل و مدعایشان شود.
درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روایات زیادى از معصومین )علیهم السلام( وارد شده که حتى فقر را در سرحد کفر معرفى کرده‏اند و این به سبب آن است که پیروان خود را براى مبارزه با فقر تشجیع کنند. در دنیاى امروز نیز در مقایسه‏اى عظیم این حقیقت به چشم مى‏خورد که دولت‏هاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مى‏کنند در حالى که دولت‏هاى فقیر از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانیان عاجزند.
البته این اصل استثنائاتى نیز دارد؛ افراد فقیرى را مى‏شناسیم که همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوت‏هاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند هرچند این قیام‏ها گاه به قیمت جان آنها تمام شد؛ ولى این افتخار را در تاریخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند.
در حدیثی است که خداوند برای هر شخص روزی را مقدر کرده است . اگر کسی بیشتر از آن بخواهد در آینده دچار فقر خواهد شد. اگر کسی حرص زیادی داشته باشد و به دنبال اموال زیادی باشد از آنجا که روزی هر کس برایش مقدر شده است لذا این می شود که در پیری دچار فقر شده و چیزی نخواهد داشت. مانند مسافری که برای سفر رفته است و توشه راهش را به مدت یک ماه با خود به همراه می برد. اگر همان روزهای اول یا هفته اول همه آن را استفاده کند تا آخر سفر ذخیره ای ندارد لذا دچار فقر و ذلت او خواهد شد. لذا به هرچه خدا برای ما مقدر کرده است راضی باشیم.
گاهی اشخاصی فکر می کنند که شخصیتشان به داشتن چیزهای بیشتری است مثلا فکر می کنند اگر یک مدل ماشین بالاتر یا یک خانه بزرگتر داشته باشند شخصیتشان بیشتر خواهد شد در صورتیکه شخصیت به اینها نیست. شما بچه ای را که یکدفعه و به طور ناگهانی ورم می کند و خوشگل و لپ قرمز می شود را که می بینید نگران شده و فکر می کنید مریض شده و سریعا می خواهید او را به دکتر برسانید اما بچه ای را که خوب غذا خورده و به مرور تپل شده چنین برخوردی نمی کنید. چرا که می دانید با برنامه تپل شده و این ذاتی او شده است. شخصیت انسان نیز اینچنین است . اگر مانند آن بچه یکدفعه بخواهیم که زیاد شود قطعا زیان آور خواهد بود.
در روایتی از پيامبر (صلى الله عليه و آله) آمده است: إِنَّ لِكُلِّ امْرِئٍ رِزْقاً هُوَ يَأْتِيهِ لَا مُحَالَةَ فَمَنْ رَضِيَ بِهِ بُورِكَ لَهُ فِيهِ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ وَ لَمْ يَسَعْهُ إِنَّ الرِّزْقَ لَيَطْلُبُ الرَّجُلَ كَمَا يَطْلُبُهُ أَجَلُه‏. هر كس روزى اى دارد كه حتما به او خواهد رسيد. پس هر كس به آن راضى شود، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست. خداوند روزی انسان ها را اندازه گیری و مقدر فرمود؛ گاهی کم و زمانی زیاد، و به تنگی و وسعت، به گونه ای عادلانه تقسیم کرد تا هر کس را که بخواهد با تنگی روزی یا وسعت آن بیازماید، و با شکر و صبر، غنی و فقیر را مورد آزمایش قرار دهد….(دیلمی، 1408: 342)
در روایت دیگری از حضرت علی(علیه السلام) آمده است: «الرزق رزقان: رزق تطلبه ورزق یطلبک، فإن لم تأبه أتاک» یعنی روزی دوگونه است: روزیی که تو آن را می جویی؛ و روزیی که تو را می جوید، که اگر به سراغش نروی به سوی تو می آید. (نهج البلاغه، 1414: 404) امیرالمؤمنین در جای دیگری فرموده اند: روزى دو نوع است: آن كه تو آن را مى‏طلبى و آن كه تو را مى‏جويد، كه اگر دنبالش نروى به دنبالت مى‏آيد، اندوه سال خود را بر اندوه امروزت اضافه مکن، که برطرف کردن اندوه هر روز از عمر، تو را کافی است. اگر سال آینده در شمار عمر تو باشد همانا خدای بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آن چه کار است؟! هرگز جوینده ای در گفتن سهم روزی تو بر تو پیشی نگیرد و چیره شونده ای بر تو چیره نگردد و آنچه برای تو مقدر گشته از رسيدن به تو تأخير نكند.(شریف الرضی، 1386: 869)
اگر پول ندارید هی نگویید. این ذلت است.
لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ. بقره/273
استاد الهی قمشه‌ای: صدقات مخصوص فقیرانی است که در راه خدا بازمانده و ناتوان شده اند و توانایی آنکه در زمین بگردند ( و کاری پیش گیرند ) ندارند و از فرط عفاف چنانند که هر کس از حال آنها آگاه نباشد پندارد غنی و بی نیازند ، به (فقر) آنها از سیمایشان پی می بری ، هرگز چیزی از کسی درخواست نکنند. و هر مالی انفاق کنید خدا به آن آگاه است.
امام سجاد (علیه السلام) هر وقت پولی را به فقیری می دادند دست خودشان را می بوسیدند و روی چشمشان می گذاشتند و می گفتند وقتی به دست فقیری می خورد به دست خدا خورده است.

منابع و مآخذ

1- ابن بابويه، محمد، من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر، ج 2، چ اول‏، تهران: نشر صدوق‏، 1367
2- جویباری، م و جمعی از نویسندگان، راه روشن، چ اول، قم: نسیم فردوس، 1384
3- ديلمى، حسن بن محمد، أعلام الدين في صفات المؤمنين‏، چ اول، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، 1408 ق‏
4- سعدی، گلستان، چ سوم، تهران: چاپخانه سحاب، 1373
5- شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه / ترجمه حسین انصاريان‏، چ دوم، تهران: پیام آزادی، 1386
6- نظامی همدانی، علی، شرح نوینی بر کلمات قصار امیرالمؤمنین، چ اول، قم: مؤسسه فرهنگی فخر دین، 1383
7- نهج البلاغه(صبحی صالح)، شریف الرضی، محمدبن حسین، مصحح فیض الاسلام، چ اول، قم: هجرت، 1414

8- سایت آیت الله مکارم شیرازی


موضوعات: نهج البلاغه
   چهارشنبه 5 آبان 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
در این وبلاگ بیشتر به شرح و تفسیر حکمتهای نهج البلاغه خواهیم پرداخت و پندانه های حکمت آموز را در آن خواهیم دید.
اوقات شرعی
جستجو
ساعت
ساعت فلش مذهبی
حدیث
حدیث موضوعی